۳۱ شهریور ۱۳۸۵

بپر ، بپر ، کبوتر جان

بپر ، بپر ، کبوترجان

..............................


شکسته بال و خونین پر ، بپر ، بپر کبوتر جان

فضای نیل و وحشت را ، بِدَر بِدَر کبوتر جان
سیمین بهبهانی
::::::::::::::
................................................................................
دراوج ها به پرواز آی، پرنده تر، کبوتر جان

مباد تا ترا بینیم شکسته پر،کبوتر جان

چنین که ذات ِ پروازی، فضای بیکران از تو

در آسمان آزادی ، بپر، بپر ، کبوتر جان

بپر که سایهء پرّت ، به بستگان درآموزد

شکستن ِ قفس ها را، نفر نفر، کبوتر جان

خوشا صدای پروازت که می دَمد در آوازت

هزار گوش می خواهم بر این هنر، کبوتر جان

به پاس ِ عشق و بیداری زپرّ ِ خود قلم داری

د«دوات و دل پراز خون» دار دراین خطر،کبوتر جان

در آشکار و پنهانت، مباد بر تن و جانت

گزند ِ نا رفیقانت، به رهگذر کبوتر جان

اگرچه با دلی پر خون، تـُراست خاطری محزون

سکوت ِ تشنه را بشکن، به شعر ِ تر کبوترجان


بخوان که هست گفتارت ، چراغ ِ جان ِ بیدارت

کند سرود ِ جاندارت به جان اثر ، کبوتر جان


پاریس ــ 27ــ 3ــ 1996
م.سحر

هیچ نظری موجود نیست: