۲۵ تیر ۱۳۹۰

شمشیر «اسلام»،بازوی شیخ غازی و سینهء مانکن ها


شمشیر «اسلام»،بازوی شیخ غازی و سینهء مانکن ها



9 رباعی از : م.سحر


این رباعی ها پس از دیدن تصویر مانکن های پلاستیکی زنانی سروده شد که احکام اخلاق و عفاف ملایان شامل حال آنها شده بود و تیغ بی دریغ منکر ستیز و تقوا گستر پاسداران اخلاق درنظام دینی ـ همچنان که مشاهده می شود ـ سینه هاشان را بریده بود. ـ



1


ای شیخ که روحت از بدن می ترسد

خارت زگُل و گُل از چمن می ترسد

با آنهمه مردی که ز ریشت بُرده ست

اسلام ِ تو از سینهء زن می ترسد


2


ای شیخ که سرت* از گچ و دلت* از سنگ است

پایت به وصال آدمیت لنگ است

اخلاق تو با ظلم و تجاوز در صلح

اسلام تو با سینهء زن در جنگ است


3


زینسان که ترا به دل بود کینهء زن

گویی که رسد مرگ تو زآئینه زن

وجدان تو می گدازد از شادی و مهر

اسلام تو می گریزد از سینهء زن


4


ای شیخ که در خیانتی نام آور

دکان تو مسجد است و دامت منبر

زینسان که به پستانِ زنان بدبینی

پستان نمکیده ای مگر از مادر؟


5


ای شیخ که گرگ همنشین است ترا

صد خنجر کین در آستین است تر

ننگِ تو چو داغ ، بر جبین است ترا

پستانِ زنان دشمن ِ دین است ترا ؟


6


ای شیخ ستم زاد و رذیلت بنیاد

آن روز که کودکِ تو را مادر زاد

دستت نگرفت و پا به پا راه نبرُد؟

پستان به دهان گرفتنت یاد نداد؟


7


ای شیخ که دشمنیت با زن باشد

مردی ت خود از مصدر مُردن باشد

وی پستی خویش کرده پنهان در ریش

پستان زنت چگونه دشمن باشد؟


8


ای شیخ که لذّتت به آزار بوَد

انسانیت از حضور تو خوار بوَد

پیوسته به زیر شکمت کار بوَد

عقلت در قید ِ بند ِ شلوار بوَد


9


ای شیخ ِ دغا کران ندارد کینت

جز قتل و تجاوز ندهد تسکینت

با خط خدا چه می برازد حُکمت؟

با زیر شکم چکار دارد دینت ؟


...............................................................................


یادداشت برای رباعی 2

sarat va delat bayad " sart "va " delt " khandeh shvad **


م.سحر

پاریس ، 15.7.2011